آواره
همینه که هست یا به قولی، گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست! حافظا ...
۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه
مايكل هم رفت
مايكل جكسون، خواننده افسانه‌اي پاپ، امروز در سن 50 سالگي در شهر لس آنجلس از دنيا رفت.
ميدونم خبر بهت آوري هستش. خبر توسط خبرگزاري‌هاي مهم دنيا تأييد شده. لينك زير از نيويورك ديلي نيوز هستش، بعداًً براتون خبر رو ترجمه مي‌كنم:


http://www.nydailynews.com/news/2009..._jackson_.html




















































حالا نگاه كنين تو اين هيري ويري مايكل جكسون هم براي هميشه چشمهاش رو بست.
به ياد مايكل:


لينك دانلود: http://www.4shared.com/file/11421069...he_Mirror.html


Man in the mirror
مردي در آينه

Im gonna make a change, For once in my life
براي يك بار هم كه در زندگيم شده، مي‌خوام تغييري ايجاد كنم
Its gonna feel real good,
واقعاً احساس خوبي به من دست مي‌دهد
Gonna make a difference
تفاوتي ايجاد مي‌كند
Gonna make it right . . .
كار درستي انجام مي‌شود ...


As i, turn up the collar on my Favourite winter coat
وقتي كه، يقة كت زمستاني مورد علاقه‌ام را بالا دادم
This wind is blowin my mind
اين باد در ذهنم وزيدن گرفت
I see the kids in the street,
كودكاني را در خيابان ديدم
With not enough to eat
كه چيز كافي براي خوردن نداشتند
Who am i, to be blind?
من كي هستم كه بخوام كور باشم؟
Pretending not to see Their needs
و وانمود كنم كه احتياج آنها را نمي‌بينم
A summers disregard,
يك حوقوق ناديده گرفته شده
A broken bottle top
يك بطري شكسته شده
And a one mans soul
و روح يك انسان
They follow each other on The wind ya know
آنها به دنبال هم در بادي كه مي‌داني روان بودند
cause they got nowhere to go
چون اونها جايي براي رفتن نداشتند
Thats why I want you to know
و به همين دليل است كه من مي‌خواهم تو بداني

Im starting with the man in the mirror
من با آدمي كه در آينه است شروع مي‌كنم
Im asking him to change his ways
ازش مي‌خوام كه راه و روشش رو عوض كنه
And no message could have Been any clearer
و هيچ پيغامي به اين واضحي نخواهد بود
If you wanna make the world A better place
اگر مي خواهي دنيا را به جايي بهتر تبديل كني
Take a look at yourself, and Then make a change
نگاهي به خودت بنداز، و بعد تغييري ايجاد كن
(na na na, na na na, na na, na nah)

Ive been a victim of a selfish Kind of love
من قرباني يك نوع عشق خودخواهانه بودم
Its time that I realize
الان وقتي است كه من تشخيص بدم
That there are some with no Home, not a nickel to loan
كه كساني هستند كه خانه و سكه‌اي براي قرض كردن ندارند
Could it be really me,
آيا مي‌شود واقعاً اين من باشم
Pretending that they're not alone?
وانمود مي‌كنم آنها تنها نيستند؟

A willow deeply scarred,
بيدي كه عميقاً ترسيده
Somebody's broken heart
قلب شكستة كسي
And a washed-out dream
و رويايي از هم گسيخته
They follow the pattern of The wind, ya see
مي‌بيني كه آنها به دنبال باد روانند
Cause they got no place to be
چون آنها جايي را براي زنده ماندن ندارند
Thats why Im starting with me
به همين خاطر است كه من از خودم شروع كرده‌ام


Im starting with the man in the mirror
من با مردي كه در آينه است شروع مي‌كنم
(ooh!)
Im asking him to change his ways
ازش مي‌خوام كه روشش را عوض كند
(ooh!)
And no message could have Been any clearer
و هيچ پيغامي نمي‌تواند انقدر واضح باشد
If you wanna make the world A better place
اگر مي‌خواهي دنيا را تبديل به مكاني بهتر كني
Take a look at yourself and Then make a change
نگاهي به خودت بيانداز و سپس تغييري ايجاد كن


------------------------------------------------------
مايكل دنيا بدون تو جاي كوچيكتر و خفه‌تريه. نميتونم رفتنت رو باور كنم.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه
النظافت من الايمان

آي، علي شيره‌اي!
نمازت قبول باشه! راستي، يادت بود واسه ندا دعا كني؟
البته چرا واسه ندا! كسي كه بايد نگران جواب دادن و جاش توي اون دنيا باشه تو هستي!
پس دوباره ميپرسم، يادت بود واسه اون دنيات دعا كني؟ اين دنيات كه به گاست، اگه دست ملت هم به گلوي كثافتت نرسه، دست سرطان بهش ميرسه!
فكر كردي تا ابد زنده‌اي؟ فكر كردي چون از اسلام و خدا واسه رسيدن به اهداف كثيفت استفاده مي‌كني، و بعد با نام بردن ازشون ملت رو خر مي‌كني، واقعاً وجود ندارن؟
مطمئنم كه يه ذره هم به وجود خدا اعتقاد نداري، اگر داشتي اينجوري به دنيات نمي چسبيدي!
ولي برات يه خبر دارم، خدا وجود داره! هست و هر روز كه ميگذره پروندت داره سنگينتر ميشه.
اونجا ديگه نه بسيج وجود داره، نه انصار حزب الله، نه سپاه! حتي اين محمود چاخان ميمون هم وجود نداره!
اگه فكر كردي ميتوني اون دنيا هم خدا رو با خودت همراهي كني، كور خوندي!
در ضمن از اينكه واسه خميني داري آمرزش ميخري، خيلي به خودت مقرور نباش! اون دنيا هم سلولي خواهيد بود!
يه چيز هم بگم و تمام كنم، مدتها بود كه نميتونستم باور كنم جهنمي وجود داره، ولي الان به خودم ميگم اگه جهنمي وجود نداشته باشه، خدا پيش ملت مؤمنش ظالم نشون داده خواهد شد. از اينكه باعث شدي به جهنم خدا هم ايمان بيارم ازت متشكرم!

حالا ميتوني بري بخوابي!


برچسب‌ها:

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه
مرثيه‌اي بر يك جنايت
زمان انقلاب بر عليه شاه، كساني كه ملت را مي‌كشتند، صرفنظر از نظامي و يا ساواكي، جزئي كامل از بدنه نظام بودند. اما اكنون اين بسيجي‌ها و مسجدرو‌ها هستند كه مردم را ميكشند، كساني كه جزئي از بدنة مردم هستند. كساني كه روزگاري نام بسيج بر آنها گمارده شد براي اينكه بسيج شده بودند تا از ناموس و خاك و آرمانهايي كه مردم به خاطرشان جان در كف نهاده بودند دفاع كنند.
از جنايتهاي ساواك و ارتش و گارد شاهنشاهي جز چند عكس و موزه كه در صحتشان ترديد هم مي‌شود داشت، چيزي نمانده، اما اين فيلم تا ابد داغ ننگي خواهد بر پيشاني تمام كساني كه بودند و نگاه كردند و كاري نكردند.
شرم بر من باد كه در صلح و آرامش نشسته‌ام و هموطنانم، پير و جوان، مرد و زن، براي به دست آوردن حق خود، چه برحق باشند و چه ناحق، مظلومانه و با دستي خالي گلوله را در آغوش مي‌كشند.
شرم بر من باد...

مطلب زير نقل كامل از وبلاگ نيك‌آهنگ كوثر است:

http://www3.pic-upload.de/upload/21.06.09/xkcc64.jpg

الان از دو گفتگوی تلویزیونی می‌آیم. گفتگوها خوب پیش رفت، ولی وقتی رسیدم مرکز شهر تورنتو و خواستم ایمیل‌هایم را چک کنم، ویدیوی جان دادن یک دختر در خیابان‌های تهران دیدم.

...

مدت‌ها بود کسی را نفرین نکرده بودم.

همانجا زار می‌زدم...

...

الان برگشتم خانه، دوباره عکسش را دیدم...

خون هیچکس رنگین‌تر از دیگری نیست، اما مظلومیت و معصومیت دختری به نام ندا را هرگز فراموش نخواهم کرد.

مسوولیت مرگ ندا و دیگر کسانی که ندایت آزادی‌خواهی‌شان همه جا شنیده می‌شود با کیست؟ با فرافکن اعظم!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه
فيلم كوتاهي از كشته شدني دختري در تهران، امروز

فيلم كوتاهي از كشته شدني دختري در تهران، امروز


برچسب‌ها:

شنبه سیاه___ انچه من دیدم

نقل از وبلاگ استاد عزيزم یادداشت‌های نیک آهنگ


نقل قول يكي از دوستان و البته كاملاً مطمئن:


انچه که در ادامه میاد گزارشی است از دید من به عنوان یک شخصی که امروز در تهران بود.

انچه دیدم رو می گم..

من دانشجوی خواجه نصیرم صبح بلند شدیم که بریم امتحان مقامت مصالح 2 بدیم منم که وقتی خبر کشته شدن برخی دوستام( هم دانشگاهی نبودن) رو تو هفته قبل شنیده بودم دو روز اخر دپرس وداغون بودم .می دونستم امتحان کنسل می شه و چیزی نخوندم.

رفتیم ونک دانشکده مکانیک دیدم بله دوستان تجمع کردن وخلاصه امتحان جزوه باز وحشتناکی که قرار بود برای دو واحد بهمون بره پرید .عازم دانشکده عمران شدیم که اکثر دانشجوهای خواجه نصیر اومده بودن اون جاتا تکلیفشون معلوم بشه که امتحانا چی می شه خلاصه رئیس دانشگاه ومعاون اموزشی کل تشریف اوردن و اخر سر گفتن هر کی می خواد بیاد امتحان بده این هفته بده ولی قانونا ما بعدا یا اوایل شهریوریا اونچه همه دانشگاه های تهران با هم تصویب کنن دوباره امتحان می گیرم که کلی درگیری داشتیم وخلاصه امتحانا رسما کنسل شد تا بعدا معلوم بشه تکلیف چیه.

خوب تا این جاش که به دانشجو جماعت مربوط بود واصل جریان از این جا به بعده من ساعت سه 20 دقیقه سوار تاکسی انقلاب شدم از ونک رفتم انقلاب حدود ده دقیقه به چهاررسیدم.

و راه افتادم به سمت میدون ...دور میدون تا ساعت چهار بود که پر از نیروی نظامی بود
یگان ویژه ..سرباز ...صد البته تعداد برادران لباس شخصی که پیر هن مبارک رو رو شکم انداخته بودن وبلد نبودن باتوم دستشون بگیرن امروز نرسیده به انقلاب سر به فلک کشیده بود.

خوب من اول جو گرفتم موبایل رو در وردم بیرون از یگانای ویژه شروع کردم یواشی فیلم برداری یک هو یکی زد پشتم وگفت گوشی رو بده به من ! خلاصه در گیر شدیم و یکی کاملا لباس شخصی! جوری که فکر می کنید حاجی بازاریه بهش گفتن جناب سروان و اومد تمام ویدیو های گوشیم رو پاک کرد. وگفت شانس اوردی زیر پام لهش نکردم وگفت برو پیدات نشه وگوشی رو داد بهم .(کثافت")

خب ما شروع کردیم به دور میدون حرکت کردن ..همه جا پراز اقسام نیرو بود مردم رو نمی زاشتن یک جا جمع بشن ..مردم فقط راه می رفتن و دور می زدن تا تعدادشون زیاد تر بشه

از هر جا رد می شدیم جایی خالی نبود که مامور نباشه چند دور زدیم و خلاصه رسیدیم به دانشگاه تهران در ها رو بسته بودن و شعار می دادن داخل .ساعت چهار و ربع بود که روز نکبتی اغاز شد از جلوی دانشگاه تهران رد شدیم اومدیم به سمت پایین ..بین مردم از خودی ها کسایی بودن مطالبی نوشتن که مواظب اشک اور باشید ..مطلب دیگری که نوشته بود تا حالا 500 خورده ای از موج سبز رو گرفتن واین ها دست به دست می شد که جلو تر در گیری شروع شد.

هر کسی رو که علامتی داشت یا مشکوک بود می گرفتن و سیم به دستاشون می بستن و می شوندن کنار .

ملتی رو که تو پیاده رو بودن هدایت کردن به سمت یکی از فرعی ها اشتباهی که نابخشودنی بود رفتیم جلو تر دیگه تو خیابون فرعی بودیم ومردم اروم اروم دستاشون رو بردن بالا ومتحد شدن وشروع کردن به الله اکبر گفتن وشعار دادن اون یگانی های ایکبیری دیگه تو فرعی ها نبود فقط بسیجی های لباس شخصی تو فرعی ها بودن.

همین طوری که می رفتیم اون هاکه طبق نقشه ای از پیش تعیین شده گروه ها رو جدا کرده بودن از هم و به خیابون ها کم عرض تر کشوندن! ناگهان به جمعیت حمله کردند و هر کی جا می موند می زدن.( بی ناموسا)

افتخار می کنم به همه دخترهایی که اومده بودن( قابل توجه تو که تمرگیدی تو خونه ونیومدی ! ) و شاید از نظر جثه یک سوم اون هیکل یگان ویزه ای ها رو هم نداشتند ولی برای این که به اون شیره ای ثابت کنن ما خر نیستیم و هنوز تو صحنه ایم بیرون اومده بودن هرکی تو فرار می افتاد رو زمین بقیه که عقب تر بودن برش می داشتن ..بار ها شد پسران ودخترای رشید زیادی که تو ازدحام رو زمین افتادن و من وخیلیای دیگه زیر بغلشون رو گرفتیم و از رو زمین بلندشون کردیم و به جلو رفتیم و واسادین دوباره به سمتشون حمله کردیم ولی اون هیکل ها کجا واین دختر وپسرا کجا.

لذت می بردم از این ملت که با عمق وجودشون فریاد می زدن

خیال کردید با چهار تا مناظره که 13 میلیون رو بیشتر بکشونید پای صندوق و حرف خودتون رو بزنید همه چی تموم می شه؟ خیال کردید اگه علی شیره ای بگه هر کی اومد بیرون ومرد پپای خودش دیگه نمی ان؟؟ خیال کردید موسوی رو هم بگیرید ونباشه اونا نمی ان؟ ..موسوی یک جرقه بود تا ملت نفرت خودشون رو نشون بدن از همه شما عوضی ها که این همه سال پدرشون رو در وردید.

اوضاع از جایی بهم ریخت که وارد اون خیابون کم عرض شدیم و از مسیر اصلی بیرون رفتیم خب بسته بودن و می زدن ولی این تعقیب ها ادامه یافت بار ها و بارها پیر مرد و پیر زن ها ودختر ها وپسر ها رو می زدن جوری که بدن تمامشون م لرزید این فقط اول ماجرا بود چند بار حمله کردن وما به سختی به خونه های مردم باغیرتی که در حیاتشون رو باز کرده بودن وبه ملت اب می دادن پناه بردیم و دوباره ولی دیگه جمعیتی نمونده بود . ما بین خیابون های بین انقلاب وازادی سرگردان ودیم از هر جا می رفتیم این عوضی ها بودن و اصلی کسی رو راه نمی دادن.

تا نمی دیدم باور نمی کردم اینا همشون ایرانی نبودن بلکه بینشو عرب زبان ولبنانی ها زیادی بود.

ملت رو چند جا به گلوه بستن و خیلی از افرادی که اخر سر تو مترو نواب دیدیم پتشون خونی بود.

کانتینر ها پر از جوون بود که گرفته بودن ...اروم رفتیم تا از این کشتار گاه بیرون بریم که دیدم گلوم می سوزه جلو تر رفتم دیگه از چشم همه اشک می ریخت ..این گاز پدر ملت رو در ورده بود حتی خود جا کششون رو!
و مدام بیشتر می شد طوری که من نفهمیدم چطوری یک خیابون بزرگ رو رد کردم سر راه پر از مردمی بود هم دختر هم پیر مرد که از درد اه می کشیدن و این بی شرف ها با کلاش فریاد می زدن به کسای که طبقات بالا بودن سر تو بکون تو خونت ...جلو تر که رسیدیم دیدیم اوضاع خراب تر از اون چیزی است که می شد فکر کرد عازم مترو شدیم خبر رسید که اصلا سمت ازادی نمی شه رفت عازم نواب شدیم.

شاید باورتون نشه یکی از همین دخترا ی شیر رفت جلو به یکی از این سگا که از بقیشون هار تر بود و یک شیلنگ هم با خودش داشت اعتراض کرد که اون کثافت به سمتش حمله کرد بقیه مردم نتونستن تحمل کنن و بهشون حمله کردن اون وحشی ها هم همگی گذاشتن دنبال ملت طوری که فرماندشون هم اگه لباس فرم نداشت اونم می زدن

روی پل که افتضاح بود هر کی اون بالا می رفت و پل مامور نداشت وشعاری می داد هرکی از اون الا اومد پایین هرکی می خوای باشه اینا پایین زدن

دیگه تو اون وضع داشتم دیوونه می شدم که اگه یک ضربه می خوردم می افتادم خودم رو به سختی رسوندم به مترو نواب و پس از هزار مصیبت سوار شدم و راهی کرج شدم.

اون چه که دیدم هنوز باورم نمی شد که این توله سگا با اون جمعیتشون چی کار کردن با ملت ..ما که نتونستیم به جمعیت بزرگ تری ملحق بشیم ولی خوشحالم دیدم و عمیقا متنفر شدم از این ها و همه ازشون متنفر شدن

اره علی .... اره شیره ای ..این تو به میری دیگه از اون تو به میری ها نیست

ملت سگاتو شناختن که با هاشون چی کار کرد

خوشحالم از این که ملت لرزه به تن کثیفشون انداخت و اون شیره ای فهمید مردم فقط اونایی نیستن که جمعه جلوش عر عر و هرهر کنن

بازی تازه شروع شده ..این یک جرقه بود..موسوی هم یک جرقه بود حتی اگه نابود بشه ملت این روزا رو فراموش نمی کنن

گورتون رو با دستای خودتون کندید بی شرفا

دو هزار تا زدید 3000 تا رو هم گرفتید و زخمی کردید ...فردا هم این کارو می کنید پس فردا هم همین

اما حتی اگه اون محمود جوجه هم بتوه این چهار سال نکبتیش رو جلو ببره مردم تهران این روز ها رو و اون چه سرشون اوردید فراموش نمی کنن.

بازی هنوز تموم نشده" شیره ای " تازه شروع شده مطمئن باش.!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه
ستار نجفی كيست؟

براي مسلمانان عزيز:
علي (ع) همواره مي فرمود هر که رحم نکند به او رحم نمي شود « من لا يرحم وَلا يرحَم » (سنن النبي ص 45)





ستار نجفي کارمند معاونت طرح و برنامه وزارت تعاون، بسیجی ویژه و از فرماندهان گردانهای عاشورا
محل سکونت : میدان آزادی بلوار استاد معین پائین از تعمیرگاه مجاز ایران خودرو – کوچه سعادتی
نامبرده هم اکنون به علت شدت سوختگی در به آتش کشیده شده پایگاه در بیمارستان سوانح و سوختگی توحید بستری می باشد!!!!

ايكاش خودم ايران بودم اونوقت ديگه كار به آدرس خوندن شماها نميكشيد!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه
رئيس جمهور متواضع
نقل از بالاترين

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه
سلام! من اينجام!

اثر استاد عزيزم نيك آهنگ كوثر

سلام سلام به بر و بچ!
آقا از اونجايي كه ما آواره هستيم، تو دنياي مجازي هم دست از آوارگي بر نميداريم! پس تصميم گرفتم كه جهت امنيت بيشتر وبلاگم از بلاگفا (yaz-avareh.blogfa.com) به بلاگ اسپات عزيز و با حال ساده بيام. درسته كه امكانات بلاگفا خيلي زياد بود ولي خوب به امنيت كمش نمي ارزيد.

خوب ، من اينجا هستم و به زودي در يك پست، تمامي پستهايم رو قرار خواهم داد تا دوستان يه بار ديگه بتونن بخونن و حالشون بد شه!!!!

راستي، دوستان عزيز ايران نشين! رئيس جمهور عالي منهدم!!!

خوش گذشت باي!!

برچسب‌ها: